دیو و کچلک" یکی از نوشتههای قدیمی من است که به نوعی، محیط پذیری کودکان در یک قصه ایرانی در آن عنوان شده است.
دیو و کچلک" یکی از نوشتههای قدیمی من است که به نوعی، محیط پذیری کودکان در یک قصه ایرانی در آن عنوان شده است.
زهرا شایانفر:
جلسه نقد و بررسی نمایش"دیو و کچلک" نوشته اردشیر صالحپور و کارگردانی سعید باغبانی در اولین روز جشنواره و در تالار کوچک مجموعه تئاترشهر برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در این جلسه که با حضور بهزاد صدیقی، علی جعفری و ماندانا کریمی نمایندگان کانون ملی منتقدان ایران و کانون نمایشگران عروسکی برگزار شد، متن، ابعاد معانی تربیتی، داستان فولکلور و کارکرد نمایشی آن مورد بررسی قرار گرفت.
در ابتدای جلسه، اردشیر صالحپور(نویسنده اثر) درباره نمایشنامه گفت:«متن"دیو و کچلک" یکی از نوشتههای قدیمی من است که به نوعی، محیط پذیری کودکان در یک قصه ایرانی در آن عنوان شده است. کودکی که متولد میشود، دوست دارد در دامن مادر باشد و تنور در این داستان برای کچلک به مثابه همان مکان امن و راحت و خور و خواب است. او نیز باید بعد از دوره گذار، محیط پذیر شود. اما میل به تنبلی و کاهلی این اجازه را نمیدهد. مادر به سراغ میرزا میرود تا او را با ترفندی با زندگی آشنا کرده و میل به زندگی را در او بیدار کند.»
وی با اشاره به تاثیر"بسته شدن در" برای کچلک این نمایشنامه گفت:«قطعاً بسته شدن در برای او یک شک است و این شک تاثیر خوبی نیز میگذارد تا قوه تعقل و هوشمندی او را بیدار کند. این نمایش که با پایانی خوش به سرانجام میرسد، تاثیر روانی امیدبخش بر تماشاگر میگذارد. کچلک کوچک ما از پس دیو برمیآید.»
وی درباره کارکرد دیو در قصههای فولکلور گفت:«دیوها نمادی از موجودات مهار نشده طبیعی هستند، اما یک وجه آسیب پذیر دارند و آن این است که به رغم قدرت بسیار، برای نابودی آنها، شکستن یک شیشه ظریف کافی است. حتی کودکی میتواند با تدبیر، دیو را شکست دهد و با دستی پر از طلا به خانه بازگردد.»
وی در نقد طراحی صحنه نمایش گفت:«این صحنه براساس مینیاتور ایرانی طراحی و ساخته شده است. از پرسپکتیو ذهن استفاده میکند و هندسه پرسپکتیو شرقی را به نمایش میگذارد، اما متاسفانه نورپردازی صحنه به آن کمک نکرده است. به اعتقاد من اگر با نور تعقیبی این کار صورت میگرفت، کمک بیشتری به فضای کلی کار میکرد.»
سپس سعید باغبانی، کارگردان نمایش، در تکمیل گفتههای صالحپور گفت:«به قصههای فولکلور علاقه بسیار دارم. این قصهها دوست داشتنی و شیرین هستند. درباره نورپردازی نیز باید بگویم، وقت کمی برای آماده شدن داشتیم.»
بهزاد صدیقی با طرح این پرسش که فکر نمیکنید قصههای ایرانی وقتی برای مخاطب کودک و نوجوان زمان ما، نسل امروز، کار میشوند نیاز به نوعی بازنگری دارند و تم و مایههای قوی یک قصه قدیمی، شاید برای مخاطب امروز، قابل درک نباشند، رشته کلام را به دست منتقدان حاضر سپرد.»
علی جعفری اشاره کرد:«قصه کچلک یا همان حسن کچل، یک قصه صددرصد ایرانی نیست. در کتاب برادارن گرین داستانی با شباهت بسیار به قصه کچلک نقل شده است. وقتی نمایش را میدیدم برایم این سوال ایجاد شد؛ این که حسن کچل که بچهای تنبل است و از منزل بیرون نیامده چگونه در مقابل دیو، این درایت و هوشمندی را نشان میدهد. ذکر این نکته ضروری است که دیوها با غولها تفاوت دارند. دیوها گرچه پیروزند اما احمق هستند ولی غولها که منشاء تعقلی دارند، از قوه تفکر برخوردارند. این تفاوت در فرهنگ غربی شناخته شده و به آن فرهنگ، تعلق دارد. قبول دارم که این یک قصه فانتزی برای کودکان است، اما در مسیر حرکت کچلک، آن پخته شدن را ندیدم. در قصه فولکلور، او پس از خروج از خانه کارهای بسیاری را تجربه میکند و از هر مرحله تجربهای میآموزد که او را پخته میکند ولی در اجرا، این تحول دیده نمیشد.»
وی موسیقی نمایش را جدای از کار دانست و افزود:«به نظر من از ظرفیتهای عروسک انگشتی استفاده نشده بود، ضمن این که استفاده از لهجه همدانی جالب بود. باید بگویم که برای من ده دقیقه طول کشید تا بفهم"تِندو" همان"تنور" است. پس، از کودکان چه انتظاری وجود دارد؟»
ماندانا کریمی، کارشناس نمایش عروسکی نیز درباره نقاط قوت اجرا گفت:«دکور پله پله که تداعی کننده فضای سنتی و نقاشیهای مینیاتوری است، بسیار جذاب بود، اما به نظر من باید از چوب برای ساخت و ساز استفاده میشد. همچنین دکور به این زیبایی میتوانست کمکم دیده شود و همه چیز در ابتدا لو نرود. نورپردازی نیز علاوه بر ایجاد سایههای وحشتناک، چشم تماشاگر را آزار میداد.»
وی سپس ایدههایی برای نورپردازی، دیالوگ گویی و ایجاد بار حسی به کلمات ارائه کرد. و افزود:«گوهری گرانبها را در یک مخمل مشکی و بدون تزئینات قرار میدهند تا جلوه کند به همین ترتیب کلمات و حرکات عروسک باید تاکیدگذاری میشد.»
وی عروسک گردانی را دارای حرکات اضافی دانست و گفت:«در حرکات اضافی، مخاطب حرکات معنادار را گم میکند.»
کارگردان نمایش نیز ضمن ارائه توضیح درباره مراحل ساخت و فشردگی زمان ساخت و سازها، موارد انتقادی بیان شده در جلسه را صحیح دانست.
اردشیر صالحپور نیز ضمن توضیح درباره ریشههای مشترک داستانهای فولکلور، نوعی سیر و سلوک را که با فرهنگ ایرانی و عرفانی ما مطابقت دارد، برای قهرمان قصه لازم دانست و افزود:«در این داستان، غرفههایی که در مسیر کچلک قرار دارد، میتواند عدد هفت باشد و در این گذار از هر مرحله باید تجربهای جدید بیاموزد.»
این جلسه با پرسش و پاسخ تماشاگران ادامه یافت.